تاریخچه نوروز / نوروز چیست؟ / مراسمات نوروز / آیین نوروز 97 / غذاهای نوروز 97
تاریخچه نوروز / نوروز چیست؟ / مراسمات نوروز / آیین نوروز 97 / غذاهای نوروز 97
از مراسمات ایرانیان که بر می گردد به ایران باستان، نوروز است. جشن نوروز با شروع سال نو همراه است که در ان آیین نوروز باعث برخی دور هم جمع شدن ها می شود. در این مقاله از پورتال وهاران برای شما کاربران عزیز به طور مفصل در مورد پیشینه نوروز مطالبی را گردآوری کرده ایم که امیدواریم مورد استفاده تان قرار گیرد.
واژهٔ نوروز
واژه نوروز یک اسم مرکب است که از ترکیب دو واژهٔ فارسی «نو» و «روز» به وجود آمده است. این نام در دو معنی بهکار میرود:
۱) نوروز عام: روز آغاز اعتدال بهاری و آغاز سال نو
۲) نوروز خاص: روز ششم فروردین با نام «روز خرداد»
ایرانیان باستان از نوروز به عنوان ناوا سرِدا یعنی سال نو یاد میکردند. مردمان ایرانی آسیای میانه نیز در زمان سغدیان و خوارزمشاهیان، نوروز را نوسارد و نوسارجی به معنای سال نو مینامیدند.
واژه نوروز در الفبای لاتین
در متنهای گوناگون لاتین، بخش نخست واژه نوروز با املای No،Now،Nov و Naw و بخش دوم آن با املای Ruz، Rooz و Rouz نوشته شده است. در برخی از مواقع این دو بخش پشت سر هم و در برخی با فاصله نوشته میشوند. اما به باور دکتر احسان یارشاطر بنیانگذار دانشنامه ایرانیکا، نگارش این واژه در الفبای لاتین با توجه به قواعد آواشناسی، به شکل Nowruz توصیه میشود. این شکل از املای واژه نوروز، هماکنون در نوشتههای یونسکو و بسیاری از متون سیاسی به کار میرود.
کشورهایی که نوروز را جشن میگیرند
ایران • افغانستان • تاجیکستان • ترکمنستان • عراق • ترکیه • سوریه • لبنان • جمهوری آذربایجان • ازبکستان • قرقیزستان • قزاقستان • پاکستان
کشورهایی که جشنی مشابه نوروز دارند
ارمنستان • مصر • چین • زنگبار
تاریخچه نوروز
نوروز نخستین روز سال خورشیدی ایرانی برابر با یکم فروردین ماه، جشن آغاز سال نوی ایرانی و یکی از کهنترین جشنهای به جا مانده از روزگار قدیم است.
گفته میشود خاستگاه نوروز در ایران باستان است اما اگر دقیقتر بنگریم، میبایست از سومر (اولین تمدن بشری) در برگزاری نخستین نوروز یاد کنیم. نوروز از سومر، از یکسو به اکد، و از اکد به بابل و آسور رسید و از سوی دیگر به آغازگران تمدن در ایران، یعنی به ایلامیها و از ایلامیها به هخامنشیان و ساسانیان و…
زمان برگزاری نوروز، در آغاز فصل بهار است که امروزه به آن برابری بهاری یا اکیونوس میگویند.
نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب میشود و در برخی دیگر از کشورها یعنی تاجیکستان، روسیه، قرقیزستان، قزاقستان، سوریه، کردستان، گرجستان، جمهوری آذربایجان، آلبانی، چین، ترکیه، ترکمنستان، هند، پاکستان و ازبکستان تعطیل رسمی است[نیازمند منبع] و مردمان آن جشن را برپا میکنند.
جشن نوروز با تحویل سال یا لحظهٔ برابری اعتدال بهاری آغاز میشود؛ لحظهای که خورشید در سیر ظاهری خود در ابتدای برج حمل، از استوای زمین گذشته و به شمال آسمان میل میکند. در گاهشماری هجری خورشیدی، لحظه تحویل سال، تعیین کننده نخستین روز (هرمز روز یا اورمزد روز) از ماه فروردین است. چنانچه آغاز سال، قبل از ظهر و در نیمه اول شبانه روز تحویل شود، همانروز نوروز است و در صورتیکه تحویل سال بعد از ظهر باشد، فردای آن روز، نوروز است. نوروز در تقویم میلادی در بیشتر سالها با ۲۱ و گاه ۲۰ و بندرت ۲۲ مارس مطابقت دارد.
در کشورهایی مانند ایران و افغانستان که گاهشماری هجری خورشیدی به کار برده میشود، نوروز، روز آغاز سال نو است. اما در کشورهای آسیای میانه و قفقاز، تقویم میلادی متداول است و نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته میشود و روز آغاز سال محسوب نمیشود.
آیینهای مختلف جشنهای نوروز
نوروز مجموعهای از جشنها و مناسبتها است. جشنهای سال نو و یاجشنهای نوروزی در ایران برنامههای متعددی دارد که ابتدا با چهارشنبهسوری شروع میشود. بعد از جشن چهارشنبه سوری آخرین پنجشنبه رفتن به مزار و آرامگاه تازه درگذشتگان است. سومین برنامه که بیشتر در خراسان جنوبی رایج است مراسم الفه است. این مراسم نیز در آرامگاهها و قبرستانها و یا مساجد برگزار میشود و بیشتر برای تکریم و احترام به مردگان است در این مراسم شیرینی و کیکهای محلی (قطاب- نان شیری – گعک) به همراه سبزه در سفره گذاشته میشود.
پیشینه
در اسطورهها
سنگنگارهای در تخت جمشید که نمادی از نوروز زرتشتیان را نشان میدهد. در اعتدال بهاری در روز نخست نوروز، نیرو و توان شیر و گاو در حال نبرد برابر است. شیر نماد خورشید و گاو نماد زمین است.
در برخی از متنهای کهن ایران از جمله شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، جمشید و در برخی دیگر از متنها، کیومرث به عنوان پایهگذار نوروز معرفی شدهاست.پدیدآوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شدهاست که: جم(یما) در حال گذشتن از آذربایجان، بر روی تخت جمشیدی ارگ جمشید در آنجا فرود آمد و با تاجی زرین بر روی تخت نشست با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نوو جم را جمشید نامیدند.[۲۳] مهمترین چهرههای اسطورهای مانند جمشید، سیاوش و کیخسرو پیوندی نزدیک با نوروز دارند. نوروز روز پیروزی بزرگ جمشید بر دیوان است که نماد پلیدیهایی چون سرما، تاریکی، جهالت و خشونت بودند. عروج جمشید و عروج کیخسرو در این روز اتفاق افتاد که تفاسیر گوناگونی را به همراه دارد. در این روز جمشید جهان غیب را در جام جهاننما مشاهده کرد. همان جامی که در آن کیخسرو جای بیژن را مشاهده کرد و رستم را به دنبال او فرستاد. اما حکایت دگردیسی و بازآفرینی سیاوش، حکایتی ویژه است که با روایتهایی مانند آدونیس، پرسفون، ازیریس یا تمرز قابلمقایسه است.
در زمان سلسله هخامنشیان
کوروش بزرگ، نوروز را در سال ۵۳۸ (قبل از میلاد)، جشن ملی اعلام کرد. وی در این روز برنامههایی برای ترفیع سربازان، پاکسازی مکانهای همگانی و خانههای شخصی و بخشش محکومان اجرا مینمود.[۲۷] این آیینها در زمان دیگر پادشاهان هخامنشی نیز برگزار میشد. در زمان داریوش یکم، مراسم نوروز در تخت جمشید برگزار میشد. البته در سنگنوشتههای بهجا مانده از دوران هخامنشیان، بهطور مستقیم اشارهای به برگزاری نوروز نشدهاست.[۲۸] اما بررسیها بر روی این سنگنوشتهها نشان میدهد که هخامنشیان با جشنهای نوروز آشنا بودند[۲۹] و جشن نوروز را با شکوه برپا میکردند.[۳۰][۳۱] شواهد نشان میدهد داریوش اول هخامنشی، به مناسبت نوروز سال ۴۱۶ (قبل از میلاد)، سکهای از جنس طلا ضرب نمود که در یک سوی آن سربازی در حال تیراندازی نشان داده شدهاست.[۲۶]
در دوران هخامنشی، جشن نوروز در بازهٔ زمانی میان ۲۱ اسفند تا ۱۹ اردیبهشت برگزار میشد.[۳۱]
برخی از پژوهشگران (هرتسفلد، کرفتر، اردمن، گیرشمن و پرادا) مدعی هستند که تخت جمشید برای انجام مراسم نوروز ساخته شده است؛ در حالی دیگر پژوهشگران (نیلاندر، کامایر، موسوی) هرگونه مدرکی برای جشن گرفتن نوروز در دوره هخامنشی را انکار میکنند.[۳۲]
در زمان اشکانیان و ساسانیان
در زمان اشکانیان و ساسانیان نیز نوروز گرامی داشته میشد. در این دوران، جشنهای متعددی در طول یک سال برگزار میشد که مهمترین آنها نوروز و مهرگان بود. برگزاری جشن نوروز در دوران ساسانیان، چند روز (دست کم شش روز) طول میکشید و به دو دوره نوروز کوچک و نوروز بزرگ تقسیم میشد. نوروز کوچک یا نوروز عامه به مدت پنج روز، از یکم تا پنجم فروردین گرامی داشته میشد و روز ششم فروردین (خردادروز)، جشن نوروز بزرگ یا نوروز خاصه برپا میشد.[۳۳] در هر یک از روزهای نوروز عامه، طبقهای از طبقات مردم (دهقانان، روحانیان، سپاهیان، پیشهوران و اشراف) به دیدار شاه میآمدند و شاه به سخنان آنها گوش میداد و برای حل مشکلات آنها دستور صادر میکرد. در روز ششم، شاه حق طبقات گوناگون مردم را ادا کرده بود و در این روز، تنها نزدیکان شاه به حضور وی میآمدند.[۳۴]
شواهدی وجود دارد که در دوران ساسانی سالهای کبیسه رعایت نمیشدهاست. روز برگزاری مراسم نوروز در هر دوره ۴ ساله، یک روز از موعد اصلی خود (آغاز برج حمل) عقب میماند و درنتیجه زمان نوروز در این دوران همواره ثابت نبود و در فصلهای گوناگون سال جاری بود.[۳۵]
اردشیر بابکان، بنیانگذار سلسله ساسانیان، در سال ۲۳۰ میلادی از دولت روم که از وی شکست خورده بود، خواست که نوروز را در این کشور به رسمیت بشناسند. این درخواست مورد پذیرش سنای روم قرار گرفت و نوروز در قلمرو روم به Lupercal معروف شد.[۲۶]
در دوران ساسانیان، ۲۵ روز پیش از آغاز بهار، در دوازده ستون که از خشت خام برپا میکردند، انواع حبوبات و غلات (برنج، گندم، جو، نخود، ارزن، و لوبیا) را میکاشتند و تا روز شانزدهم فروردین آنها را پابرجا نگه میداشتند. هر کدام از این گیاهان که بارورتر شود، در آن سال محصول بهتری خواهد داد. در این دوران، همچنین متداول بود که در بامداد نوروز، مردم به یکدیگر آب بپاشند.[۳۴] از زمان هرمز اول مرسوم شد که مردم در شب نوروز آتش روشن نمایند.[۳۴] همچنین از زمان هرمز دوم، رسم دادن سکه در نوروز بهعنوان عیدی متداول شد.[۲۶]
پس از اسلام
نوروز در تشیع
در میان همهٔ جشنهایی که پس از اسلام در ایران به دلیل بیتوجهی فرمانروایان و مخالفت اسلامگرایان به فراموشی سپرده شدند، نوروز توانست جایگاه خود را به عنوان جشنی ملی در ایران حفظ کند. دلیل پایدار ماندن نوروز در فرهنگ ایرانی را میتوان پیوند عمیق آن با آیینهای ایرانی، تاریخ این کشور، و حافظه فرهنگی ایرانیان دانست.[۳۶]
گفته میشود که عربهای فاتح ایران، پایتخت شاهنشاهی ساسانی را در روز نوروز تسخیر کردند. پس از آن، آنها مالیات سنگینی بر برگزاری دو جشن نوروز و مهرگان وضع کردند. خلفای دو پادشاهی امویه و عباسی نیز این رویه را ادامه دادند، اگرچه بعدها خود آنها، در جشن نوروز شرکت کردند و آن را گرامی داشتند.[۳۷] از برگزاری آیینهای نوروز در زمان امویان نشانهای در دست نیست. در دوره عباسیان، به گفتهٔ تاریخ طبری، معتضد، مردم بغداد را از برافروختن آتش در روز نوروز و پاشیدن آب بر روی عابران بر حذر داشت ولی پس از نگرانی از احتمال آشوب مردم، فرمان خود را پس گرفت. خلیفههای فاطمی نیز چندینبار برافروختن آتش و آبپاشی در نوروز را ممنوع اعلام کردند. از نوشتههای باقیمانده از سدهٔ چهارم هجری در بغداد، میتوان پی برد که مردم در روزهای نوروز، لباس نو بر تن میکردهاند، به هم سیب هدیه میدادند، غذاهای ویژه میپختند و زنان نیز عطرهای ویژهٔ نوروزی خریداری میکردند. مسلمانان در این هنگام در کنار نامسلمانان شیره مینوشیدند و بر یکدیگر آب میپاشیدند.[۳۸]
عباسیان گاهی برای پذیرش هدایای مردمی، از نوروز استقبال میکردهاند. با روی کار آمدن سلسلههای طاهریان، سامانیان و آل بویه، جشن نوروز با گستردگی بیشتری برگزار شد. در این دورهها، با فرارسیدن نوروز، شاعران دربار در ستایش آن شعر میسرودند و به شاه، فرارسیدن نوروز را شادباش میگفتند. بیهقی از شکوه مراسم نوروز در دربار غزنویان نوشته است و تعدادی از زیباترین آثار شعری از شاعران درباریای چون فرخی، منوچهری، و سعد سلمان در ستایش نوروز سروده شدهاند.[۳۹]
در دوران سلجوقیان، به دستور جلالالدین ملکشاه سلجوقی، تعدادی از ستاره شناسان ایرانی از جمله خیام برای بهسازی گاهشمار ایرانی گرد هم آمدند. این گروه، نوروز را در یکم بهار (ورود آفتاب به برج حمل) قرار دادند و جایگاه آن را ثابت نمودند. بر اساس این گاهشماری که به تقویم جلالی معروف شد، برای ثابت ماندن نوروز در آغاز بهار، مقرر شد که حدوداً هر چهار سال یکبار (گاهی هر پنج سال یک بار)، تعداد روزهای سال را بهجای ۳۶۵ روز، ۳۶۶ روز در نظر بگیرند. این گاهشمار از سال ۳۹۲ هجری آغاز شد.[۳۵]
نوروز در دوران صفویان نیز برگزار میشد. در سال ۱۵۹۷ (میلادی)، شاه عباس صفوی، مراسم نوروز را در عمارت نقش جهان اصفهان برگزار نمود و این شهر را پایتخت همیشگی ایران اعلام نمود.[۲۶]
در اسلام و به ویژهٔ آیین تشیع، به نوروز به عنوان روزی خجسته نگاه شدهاست و بر گرامی داشتن آن تأکید شدهاست.[۴۰] از دیدگاه شیعه، نوروز روز ظهور امام زمان است.[۴۱]
نوروز در دوره صفویه
نوروز بطور مستمر در همه دوران تاریخی ایران کم و بیش برگزار میشده است اما در دوره بعد از اسلام در دوران صفویه بخصوص در دوران میانی صفویه این جشن نماد و سمبل ملی تر و درباری تری یافت. بعدها با نفوذ فقهای شیعی به دربار از اهمیت نمادهای ملی کاسته شد و فقاهت بر سمبلها و نمادها چیره شد.
جشن نوروزی شاه طهماسب به افتخار همایون شاه هند
در دوران معاصر
پس از انقلاب اسلامی بعضی از روحانیان به بدگویی از نوروز و مخالفت با آیینهای آن پرداختند، اما هنگامی که دلبستگی شدید مردم را به این جشن را به چشم دیدند، دم فروبستند.[۴۲]
تا قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تنها کشور جهان که نوروز را به عنوان جشن ملی در تقویم خود داشته است کشور ایران بودو البته افغانستان نیز بصورت متناوب این جشن را داشته است. اما با استقلال کشورهای آسیای میانه، ابتدا جمهوری قرقیزستان و آذربایجان و سپس سایر کشورها نوروز را جشن ملی خود اعلام کردند. نوروز به عنوان یک میراث فرهنگی و جشن ملی در دوران معاصر همواره مورد توجه مردم ایران قرار داشته و هر ساله برگزار میشود. البته برگزاری جشن نوروز به صورت آشکار در برخی از کشورها توسط برخی حکومتها برای مدت زمانی ممنوع بودهاست. حکومت شوروی برگزاری جشن نوروز را در برخی از کشورهای آسیای میانه مانند ترکمنستان، قرقیزستان و تاجیکستان ممنوع کرده بود و این ممنوعیت تا زمان میخائیل گورباچف ادامه داشت. با این وجود، مردم این مناطق نوروز را بهگونهٔ پنهانی و یا در روستاها جشن میگرفتهاند.[۴۳][۴۴] همچنین برخی از مردم این مناطق برای جلب موافقت مقامات محلی، نام دیگری بر روی نوروز میگذاشتند؛ بهطور مثال در تاجیکستان، مردم با اطلاق «جشن لاله» یا جشن ۸ مارس سعی میکردند که آیینهای نوروز را بدون مخالفت مقامات دولتی به جای آورند.[۲۳] همچنین در افغانستان، در دوران حکومت طالبان، برگزاری جشن نوروز ممنوع بود و این حکومت تنها تقویم هجری قمری را به رسمیت میشناخت.[۱۸] تا پیش از سال ۲۰۰۰ (میلادی)، نوروز در ترکیه (که توسط کردها برگزار میشود) ممنوع و غیرقانونی بود؛ در اغلب مواقع نوروز با بازداشت کردها توسط نیروهای امنیتی ترکیهای همراه بود. در سال ۱۹۹۲ (میلادی)، دست کم ۷۰ کرد در درگیری با نیروهای امنیتی ترکیه کشته شدند. اگرچه امروزه دولت ترکیه نوروز را به عنوان جشن بهار ترکی (به ترکی استانبولی: Nevruz) جشن میگیرد، اما همچنان نوروز به مثابهٔ نمادی نیرومند از هویت کردهای ترکیه است.[۴۵] در سالهای اخیر نوروز، به معنای واقعی کلمه، جهانگیر شده است. مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۲۰۱۰ با تصویب قطعنامهای ۲۱ مارس برابر با اول فروردین را روز جهانی نوروز اعلام کرد.[۴۶]
جهانی شدن نوروز
بنا به پیشنهاد جمهوری آذربایجان،[۴۷] مجمع عمومی سازمان ملل روز نوروز، با ریشهٔ ایرانی را در تقویم خود جای داد.
در متن به تصویب رسیده ۴ اسفند ۱۳۸۸ (۲۳ فوریه ۲۰۱۰) توسط مجمع عمومی سازمان ملل، نوروز، ۲۱ ماه مارس جشنی با ریشه ایرانی که قدمتی بیش از ۳ هزار سال دارد و امروزه بیش از ۳۰۰ میلیون نفر آن را جشن میگیرند توصیف شدهاست.[۴۸]
پیش از آن در تاریخ ۸ مهر ۱۳۸۸ خورشیدی، نوروز به پیشنهاد ازبکستان[۴۹] توسط سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد، به عنوان میراث معنوی، به ثبت جهانی رسیدهبود.[۵۰] در ۷ فروردین ۱۳۸۹ نخستین دورهٔ جشن جهانی نوروز در تهران برگزار شد و این شهر به عنوان «دبیرخانهٔ نوروز» شناخته شد.
نوشتار اصلی: روز جهانی نوروز
مجمع عمومی سازمان ملل متحد با تصویب قطعنامهای روز ۲۱ مارس برابر با ۱ فروردین را در چارچوب ماده ۴۹ و تحت عنوان فرهنگ صلح به عنوان روز جهانی نوروز به تصویب رسانده و در تقویم خود جای داد، طی این اقدام که برای نخستینبار در تاریخ این سازمان صورت گرفت، نوروز ایرانی بهعنوان یک مناسبت بینالمللی به رسمیت شناخته شد.[۵۱][۵۲]
نخستین بار، نوروز ۱۳۹۱ را در صحن عمومی سازمان ملل و یونسکو به میزبانی ایران جشن گرفتند. بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل نیز پیامی بدین مناسبت صادر کرد.
آئینها
خانهتکانی
خانهتکانی یکی از آیینهای نوروزی است که مردم برخی مناطقی که نوروز را جشن میگیرند به آن پایبندند. در این آیین، تمام خانه و وسایل آن در آستانه نوروز گردگیری، شستشو و تمیز میشوند.[۷۵] این آیین در کشورهای مختلف از جمله ایران، تاجیکستان و افغانستان برگزار میشود.[۷۶]
افروختن آتش
برگزاری مراسم آتشبازی در میان کردها در شهر استانبول، ترکیه
رسم افروختن آتش، از زمانهای کهن در برخی مناطق علاقهمند به نوروز متداول شدهاست. در ایران، جمهوری آذربایجان و بخشهایی از افغانستان، این رسم بهصورت روشن کردن آتش در شب آخرین چهارشنبه سال متداول است. این مراسم چهارشنبهسوری نام دارد.[۷۶] در کردستان در روز نوروز مراسم آتش نوروزی (به کردی ئاگر نهوروزی Agir Newrozî) انجام میشود. پریدن از روی آتش در ایام نوروز در ترکمنستان نیز رایج است.[۷۷]
همچنین رسم افروختن آتش در بامداد نوروز بر پشت بامها در میان برخی از زرتشتیان (از جمله در برخی از روستاهای یزد در ایران) مرسوم است.[۷۸]
سفرههای نوروزی
سفره هفتسین از سفرههای نوروزی است که در ایران، جمهوری آذربایجان و برخی از نقاط افغانستان رایج است.
سفرههای نوروزی یکی از آیینهای مشترک در مراسم نوروز در بین مردمی است که نوروز را جشن میگیرند.
سفره نوروزی که امروزه در ایران به آن سفره هفت سین هم میگویند دارای دو نوع مواد هستند
الف: اجناسی که جنبه نمادین و سمبولیک دارد. مانند سیر و سکه
ب: مواد و اشیایی که جنبه خوراکی و پذیرایی دارند. مانند انواع آجیلها و شیرینیهای سنتی و یا جدید
در بسیاری از نقاط ایران، جمهوری آذربایجان[۷۹] و برخی از نقاط افغانستان، سفره هفتسین پهن میشود. در این سفره، هفت چیز قرار میگیرد که با حرف س آغاز شده باشد؛ مثل سیر، سنجد، سمنو، سیب و…[۸۰][۸۱] به هفتسینی که چیده میشود معانی خاصی نسبت دادهاند. مثلاً سیب را نماد زیبایی و تندرستی، سنجد را نماد عشق و محبت، و سکه را رزق و روزی گفتهاند. سفره نوروز از زمانهای کهن بوده اما به این صورت بودهاست که سفرهای را پهن میکردند و در بشقابهای سفالی و یا فلزی، انواع آجیلهای خشکشده مانند توت خشک، برگه خشک شده زردآلو و هلو و پختیک (پخته شده و خشک شده لبو) و عسل و سرشیر خشک شده، کلوچه، گعگ (کیک) قطاب و نان سرموکی و… میگذاشتند؛ تخم مرغ رنگشده از اجزای اصلی این سفرهها بود. در این سفره، بعضی چیزها فقط جنبه زیبایی و نمادین داشت مانند تخم مرغ و آیینه؛ ولی سایر چیزها برای خوردن و پذیرایی میهمانان بوده است و هر زمان که تمام میشد بلافاصله صاحبخانه ظروف را دوباره برای میهمانان جدید پر میکرد.
نوروز، چهارشنبه سوری و سیزده بدر
اما اینکه هفت چیز با نام سین باشد، پدیده جدیدی است و مستندات تاریخی ندارد. البته سفره نوروزی همواره دارای سمبل و نمادها بوده است اما به نظر میرسد گذاشتن هفت جزء آغاز شونده با حرف سین در سفرهٔ نوروزی پدیدهای است که روایتهای آن بیشتر از اواخر دوره قاجار رایج شده و پیشینهٔ تاریخی ندارد و توسط رسانهها فراگیر شدهاست. یکی از ضروریات عید نوروز لباس نو و حمام رفتن بوده است، مردان و زنان قبل از فرارسیدن نوروز به حمامهای زنانه و یا مردانه میرفتند و شلوغترین روزهای گرمابهها، همان چند روز سال نو بود. در گرمابههای قدیمی که معمولاً با چوب و هیزم در (گرخانه)Gor Khaneh یا (آتش خانه) آب داخل خزانه را که بر روی دیگهای بزرگ قرار داشتند گرم میکرد، حمامیها لازم بوده که یک ذخیرهٔ ویژه چوب و هیزم را برای روزهای نوروز ذخیره کنند.
در قرون گذشته بسیاری از خانوادهها سالی فقط یکبار میتوانستند پلو بخورند و آن هم شب نوروز بود. شب نوروز، همه مردم و یا اکثراً پلو یا چلو خورشت میخوردند. از این پلو نوروزی برای فقرا، سلمانی (آرایشگر) و حمامی (مسئول آتش حمام) و برای کدخدای و روحانی (معلم سنتی) محل پیشکش میبردند؛ و آنها با حجم زیادی از پلو روبرو بودند و ناچار بودند آنها را خشک کرده و در آینده استفاده کنند.
پهن کردن سفرهٔ نوروزی در ایران آداب و رسوم خاصی دارد و روی سفره اجزای دیگری بهویژه آینه، شمع، و آب نیز حضور دارند. از دیگر اجزای سفرهٔ امروزی میشود از ماهی و تخم مرغ رنگشده یاد کرد.
در کابل و شهرهای شمالی افغانستان، سفره هفت میوه متداول است. در این سفره، هفت میوه قرار میگیرد، از جمله؛ کشمش سبز و سرخ، چارمغز، بادام، پسته، زردآلو و سنجد.[۸۰] چیدن سفرهای مشابه با استفاده از میوه خشک شده، در بین شیعیان پاکستان هم مرسوم است.[۸۲]
علاوه بر این، سفره هفت شین در میان زرتشتیان، و سفره هفت میم در برخی نقاط واقع در استان فارس در ایران متداول است.[۸۱] در جمهوری آذربایجان، عدد هفت اهمیتی ندارد و بر روی سفرههای نوروزی خود، آجیل قرار میدهند.
غذاهای نوروزی
یکی از متداولترین غذاهایی که به مناسبت نوروز پخته میشود، سمنو (سمنک، سومنک، سوملک، سمنی، سمنه) است. این غذا با استفاده از جوانه گندم تهیه میشود. در بیشتر کشورهایی که نوروز را جشن میگیرند، این غذا طبخ میشود. در برخی از کشورها، پختن این غذا با آیینهای خاصی همراهاست. زنان و دختران در مناطق مختلف ایران، افغانستان، تاجیکستان،[۱۹] ترکمنستان[۸۳] و ازبکستان[۸۴] سمنو را بهصورت دستهجمعی و گاه در طول شب میپزند و درهنگام پختن آن، سرودهای مخصوصی میخوانند. برای نمونه در افغانستان، در یکی از مشهورترین ترانهها، این بیت به تکرار خوانده میشود:[۸۵]
سمنک در جوش ما کفچه زنیم دیگران در خواب ما دف چه زنیم
پختن غذاهای دیگر نیز در نوروز مرسوم است. برای مثال، سبزیپلو با ماهی را در شب عید و شیرینیهایی مانند نان نخودچی تناول میشود؛[۸۶] در افغانستان سبزی چلو با ماهی، در تاجیکستان باج،[۸۷] در ترکمنستان نوروزبامه،[۸۸] در قزاقستان اویقی آشار،[۸۹] و در بخارا نیز انواع سمبوسه[۹۰] پخته میشود. بهطور کلی پختن غذاهای نوروزی در هر منطقهای که نوروز جشن گرفته میشود، مرسوم است و هر منطقه غذاها و شیرینیهای مخصوص به خود را دارد.
دید و بازدید
دید و بازدید عید یا عید دیدنی یکی از سنتهای نوروزی است که در بیشتر کشورهایی که آن را جشن میگیرند، متداول است. در برخی از مناطق، یاد کردن از گذشتگان و حاضر شدن بر مزار آنان در نوروز نیز رایج است. روز نوروز با بازدید و دیدار اقوام و خویشان شروع میشود. این سالها معمولاً در شهرهای کوچک رفتن به آرامگاه شهدا و بازدید از خانواده شهدا نیز رسم شده است.
لباس نو و پاک نوروزی
حمام رفتن و پوشیدن پوشاک نو بخشی از ضروریات روز نوروز است که افراد حتماً بایستی با لباس نو و پاک به دیدار اقوام و دوستان میرفتند. جملی کارری در سفر نامه اش مینویسد:
“ایرانیان در این روز لباس نو میپوشند. حتی اگر کسی پول هم نداشته باشد، مبلغی از دیگران قرض میکند و برای خود و بستگان و خانوادهاش لباس و کفش نو تهیه میکند. زیرا معتقدند کسی که سال نو را با لباس کهنه آغاز کند، از خوشیهای تازه سال جدید بیبهره خواهد ماند. از دیگر مراسم عید نوروز، یکی هم آماده کردن انواع غذاهای لذیذ در خانهها و پذیرایی گرم از دوستان و آشنایان است.»
در قدیم معمولاً لباس قومی و ملی هر منطقهای در ایران متفاوت بود. بخصوص هر قبیله و ایل ممکن بود نوع کلاهی که بر سر میگذاشتند متفاوت باشد و در نوروز لباس قومی معمول بوده است در بیشتر مناطق ایران یک شنل بشکل عبا مردها بر دوش میانداختهاند امروزه رئیس جمهور افغانستان از این شنل برای اعیاد رسمی استفاده میکند. از دوره رضا شاه پوششهای متفاوت قومی که بعضاً نشانههایی از تفاخر همراه داشت برچیده شد و لباس سراسری ایران استاندارد کت و شلوار و کلاه فرنگی رسمیت یافت.
گردشگری
در ایران تعطیلات نوروزی معمولاً با حجم بالایی از سفرهای گردشگری همراه است. آمار این سفرها در طول سالهای اخیر رو به رشد بودهاست.[۹۱]
مسابقات ورزشی
برگزاری مسابقات ورزشی عمومی در معابر شهری و روستایی، یکی دیگر از آیینهایی است که در برخی از کشورها به مناسبت نوروز برگزار میشود. در ترکمنستان، مردان و زنان ترکمن، بازیها و سرگرمیهای ویژهای از جمله سوارکاری، کشتی، پرش برای گرفتن دستمال از بلندی و شطرنج برگزار میکنند. برپایی جنگ خروس و شاخزنی قوچها از دیگر مراسمی است که در ترکمنستان برگزار میشود.[۷۷]
در استانهای شمالی افغانستان نیز مسابقات بزکشی به مناسبتهای مختلف از جمله نوروز برگزار میشود.
طبیعتگردی
مردم ایران در روز ۱۳ فروردین، به مکانهای طبیعی مانند پارکها، باغها، جنگلها و مناطق خارج از شهر میروند. این مراسم سیزدهبهدر نام دارد. از کارهای رایج در این جشن، گره زدن سبزه است.[۹۲] مراسم سیزدهبهدر در مناطق غربی افغانستان، ازجمله شهر هرات نیز برگزار میشود. با وجودی که روز سیزدهم فروردین در کشور افغانستان جزو تعطیلات رسمی نیست، اما مردم این مناطق برای گردش در طبیعت، عملاً کسب و کار خود را تعطیل میکنند. مردم این منطقه، همچنین اولین چهارشنبه سال را نیز با گردش در طبیعت سپری میکنند.[۹۳]
علاوه بر این، ساکنان کابل، در طول دو هفته اول سال جدید، برای گردش به همراه خانواده به مناطقی که در آنها گل ارغوان میروید، میروند.
یکی دیگر از آیینهای نوروز که در آسیای میانه و کشور تاجیکستان مرسوم است، مراسم گلگردانی و بلبلخوانی است. گل گردانها از دره و تپه و دامنهٔ کوهها، گل چیده و اهل دهستان خود را از پایان یافتن زمستان و فرارسیدن عروس سال و آغاز کشت و کار بهاری و آمدن نوروز مژده میدهند.
نوروزخوانی
نوروز خوانی یا بهار خوانی یا نوروزی، گونهای از آواز خوانی است که در گذشته در ایران رواج داشتهاست. در حال حاضر رواج این گونه آواز خوانی بیشتر در استانهای مازندران و گیلان است.[۹۴]
در نوروز خوانی، افرادی که به آنها نوروز خوان گفته میشود، پیش از آغاز فصل بهار، به صورت دورهگردی به شهرها و روستاهای مختلف میروند و اشعاری در مدح بهار یا با ذکر مفاهیم مذهبی به صورت بداهه یا از روی حافظه میخوانند. این اشعار بیشتر به زبانهای طبری و زبان گیلکی میباشد. این اشعار بیشتر بصورت ترجیعبند بوده و توسط یک یا چند شخص، به صورت همزمان خوانده میشود.
نوروز در اشعار فارسی
حکیم ابوالقاسم فردوسی:
چو خورشید تابان میان هوا-
نشسته بر او شاه فرمانروا-
جهان انجمن شد بر تخت او-
شگفتی فرو مانده از بخت او-
به جمشید بر گوهر افشاندند-
مران روز را «روز نو» خواندند-
خاقانی میگوید:
نوروز جهان پرور مانده ز دهاقین –
دهقان جهان دیدهاش پرورده ببر بر –
نوروز بزرگ آمد آرایش عالم
میراث به نزدیک ملوک عجم از جم.
حافظ در غزلی گفته:
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
آمادگی برای نوروز
مردم با گذشتن چندین روز از اسفند ماه سبزی میکاشتند و به گردگیری و پاکیزگی خانه یا به اصطلاح به خانهتکانی میپرداختند و هر کس متناسب با توانایی خود آذوقهٔ نوروزی را فراهم میکرد و سعی بر این بود که با خانههای پاکیزه و شسته و رفته، سبزههای خرم، رختهای نو، چهرههای شاد و خندان نوروز را پذیرا شوند.[۴۸]
پروردن سبزه
یکی از آیینهایی که پیش از نوروز تدارک آن مرسوم بوده، پروردن سبزه میباشد. به موجب روایتی کهن، بیست و پنج روز پیش از عید، ستونهایی از خشت خام اطراف حیاط دربار برپا میکردند و بر فراز هر ستونی نوعی دانه از حبوبات میکاشتند و خوبی و بدی رویش غلات را در سالی که در پیش بود، از چگونگی روییدن آن پیشبینی میکردند. معمول بود به رشد این دانهها نگریسته و هر یک از دانههایی که بهتر بار آمده بود، تفأل میزدند که آن محصول در سال بیشتر خواهد بود. در خانهها نیز در ظروف ویژه سبزه به عمل میآوردند. هر کدام از مردمان در ظرفی یا چیزی مانند آن اقلامی از دانهها از قبیل گندم، جو، برنج، لوبیا، عدس، ارزن، نخود، کنجد، باقلا، ذرت و ماش میکاشتند.[۴۹]
ابوریحان بیرونی نیز در داستانهای پیدایش سبزههای نوروزی آوردهاست، «هر شخصی از راه تبرک به این روز در طشتی جو کاشت، سپس این رسم در ایرانیان پایدار ماند، که روز نوروز در کنار خانه هفت صنف از غلات بر هفت استوانه بکارند، و از روئیدن این غلات، به خوبی و بدی زراعت و حاصل سالیانه حدس بزنند.» تقدس عدد هفت نزد ایرانیان بیشتر از این جهت بود که نمایندهٔ ۷ امشاسپند است. امشاسپند به هفت فرشتهٔ بزرگ که هر یک مظهر یکی از صفات اهورامزداست، گفته میشود. نظریه ای هست مبنی بر اینکه ترکیب لغوی هفت سین از همین هفت صنف غلات است که ابوریحان به آن اشاره کردهاست. به عبارت دیگر هفت صنف که در اوایل ظهور اسلام به پیروی از سنتهای باستانی متداول بوده و فقط به جنبهٔ تقدس آن از جهت عدد هفت و زیبایی سبزههای نوروزی، از نظر سنن دیرین، توجه میشده، به تدریج در زبان عامهٔ مردم به این ترتیب تغییر یافته است: «هفت صنف»، «هفت صن»، «هفت سن»، «هفت سین» و در نتیجه به پیروی از معنی ظاهری کلمه، کمکم چنین پنداشته شده که باید بر سفرهٔ نوروزی، هفت چیز که نام آن با سین آغاز گردد، فراهم آید.[۵۰]
کوزه شکستن
رسم کوزهشکستن بنا بر این اعتقاد بود که ظرفهای سفالین هر خانواده بایستی در روزهای پیش از نوروز نو گردد و هر سال همانگونه که پوشاک نو میشود، ظرفهای چرکین نیز نو شود. از این رو رسم بر این بود که هر چه کاسه و کوزهٔ کهنه و فرسوده و چرکین در خانه هست از بام فرو افکنده و آنها را میشکستند و بجای آنها کاسه و کوزهٔ نو بکار میبردند و با این آیین به بهداشت خانه یاری کرده و بیماریها را در سال نو از خانه دور میداشتند.[۵۱]
یکی از جشنهای آتش مرسوم جشن سوری پایان سال بود. این جشن در یکی از چند شب آخر سال که مسلماً چهارشنبه نبوده است برگزار میشدهاست.[۵۲] در کهنترین جایی که از آتشافروزی سوری یاد شده، در تاریخ بخارا نوشتهٔ ابوجعفر نرشخی (۲۸۶–۲۴۸ قمری) است. او از این آتشافروزی آخر سال را به عنوان «شب سوری» ذکر کرده است و «چهارشنبه» در عنوان آن جای ندارد.[۵۳] در جشن فروردگان مردم پیش از عید نوروز بر روی پشت بامها، آتش برمیافروختند، اگر چنین میکردند تصور بر این بود که فروهرها (ارواح مردگان) به طور گروهی بازگشته و مانند یک سپاه به بازماندگان کمک خواهند کرد. در نتیجه جنگهای خیلی مهم، را سعی میکردند که در بهار آغاز کنند چون فروهرها، در بهار به یاری بازماندگان میآیند.[۵۴] «سوری» به معنی «سرخ» است. آتش روشن کردن آیینی به منظورِ یاری رساندن به تسریع گرمای هوا در جهت رخت بربستنِ سرمای زمستان بوده است.[۵۵] رسم از روی شعلهٔ آتش جستن با ارجمندی و حرمت آتش در آیین زرتشتی نمیخواند [۵۶] همچنین گفتن عبارتی دشنامگونه به آتش، تحت عنوان «سرخی تو از من و زردی من از تو» آیینی کهن نیست و متعلق به روزگاری است که دیگر ایرانیان مانند نیاکان خود آتش را نمایندهٔ فروغ ایزدی نمیدانستند.[۵۷]
فالگوشی و گرهگشایی
شب سوری را «شب گرهگشایی» نیز مینامیدند و یکی از رسوم پس از پایان آتشافروزی شب سوری آن بود که افراد شوربخت و کسانی که بخت ایشان به اصطلاح گره خورده بود، گوشهٔ دستمال یا پارچهای را گره میزدند و بر سر راهی که گذر عمومی بود میایستادند و از نخستین کسی که بر ایشان میگذشت خواستار میگشتند که آن را به دست خود بگشاید. زیرا ایرانیان عقیده داشتند که فروهر درگذشتگان از پنج روز به نوروز مانده از جهان مینوی بر زمین میآیند و به مدت ده روز بصورت نامرئی یا به صورت افراد ناشناس در میان آنان به سر میبرند و پس از ده روز، دیگرباره به جهان ملکوتی بازمیگردند و از این روی احتمال میدادند که گشایندهٔ گره سرگذر، یکی از نیاکان باشد که به منظور گشودن گره فرو بسته به روی زمین آمده است. یا در سر همان گذر به سخنان نخستین رهگذر گوش فرا میدادند و هر سخنی که از دهان وی برون میآمد، در استجابت مقصود خود به فال نیک یا به فال بد میگرفتند و عقیده داشتهاند که آن سخن مصلحتاندیشانه و اندرزگونه امر و نهیی است که از جانب فروهر نیاکان شده و باید بدان گوش فرا دهند.[۵۸]
کجاوهبازی و شالاندازی
رسم کجاوهبازی و شالاندازی در شبهای نزدیک عید یک سمبولیسم نیاز و فدیه به فروهرهاست و آن چنین است که در این شبها جعبههای کوچکی با کاغذهای رنگین به شکل کجاوه میساختند و ریسمانی به آن بسته و جوانان بر بام خانهها میرفتند و کجاوه را از کنار پنجرهها یا از سوراخ بالای بام میآویختند و صاحب خانه شیرینی و خشکباری را که قبلاً برای این منظور تهیه کرده بود را در کجاوه ریخته و صاحب کجاوه آن را فرا میکشید. در رسم شالاندازان، جوانان بویژه پسرهای جوانی که نامزد دارند از روی بام خانهٔ دختر شالهای خود را فرو میانداختند و صاحبخانه شیرینی و گاه پیراهن و دستمال و غیره در آن میپیچید و گره میزد.[۵۹]
قاشقزنی
در ایران کهن برای پذیرایی از فروهرها بر بالای بام خانهها غذاهای گوناگون میگذاشتند. آیین قاشقزنی تمثیلی است از فرا رسیدن این مهمانان تازهرسیدهٔ آسمانی که گرسنه گشتهاند و آب و غذا میجویند و باید فدیهای نثار آنان کرد. قاشق و ظرف مسین نشانهٔ غذا و غذاخوری است و فدیهٔ غذایی در هنگام آیینهای دینی یکی از رسمهای دیرین همهٔ قومهای روی زمین است. فروهرها چون موجودات پنهان و غیرمحسوس و ناشناخته هستند، تمثیل آنها نیز باید ناشناس بماند، از این رو چه پسران و چه دختران روی میپوشانند و کوشش میکنند که ناشناس بمانند. قاشق کوبیدن بر روی ظرفهای فلزی نشانهٔ فدیه و غذا خواستن است و بر خانوادههاست تا غذایی در ظرف فرا رسیدگان ناشناس بریزند. در این آیین توانگران فرود آمدن فروهرها و غذا خواستن آنها را به نمایش درمیآورند و این موجب خجستگی است و خانوادههای بیچیز برای خود و برای پدران و مادران آسمانی خود به هنگام سال نو غذا و آجیل از دیگران میگیرند و به خانه میبرند.[۶۰]
خوان نوروزی
ایرانیان عقیده داشتند که در ایام نوروز ارواح درگذشتگان از جایگاه آسمانی خود به زمین و به خانههای خویش بازمیگردند. بازماندگان برای پذیرایی از آنها سفرهای رنگین میگستراندند و انواع خوراکها و پوشاکها را در آن مینهادند تا ارواح درگذشتگان از پذیرایی و صفا و پاکیزگی بازماندگان، دل خوش شده و آنان را برکت عطا کنند. این رسم توجیه سفرهٔ نوروزی یا هفت سین شد. پورداود، هفت سین را همان خوانی که جهت درگذشتگان میگستردند، میداند.[۶۱] در این خوان علاوه بر آلات و اسباب نیایش، فرآوردههای مختلف فصلی نیز نهاده میشد. زیرا که خوردن میوهها و خوردنیهای برکت داده شده و تبرک یافته یکی از آئینهای ایرانیان بوده است. این خوان را بر صفحهای بلندتر از سطح زمین میگستردند که بدان میزد گفته میشد. کسی که متصدی پخش کردن خوراکیها در میان حاضران بود، «میزدپان» خوانده میشد. یعنی پایندهٔ خوراک فدیه. امروزه «میزد» بصورت «میز» و «میزدپان» بصورت «میزبان» در زبان فارسی بر جای مانده است.[۶۲]
معمولاً آنچه در پیرامون خوان میگذاشتند و چیزهایی که بر خوان نهاده میشد، چنین بود:
هفت سینی: بدون تردید هیچ موجبی برای مقدس بودن دو حرف سین یا شین در نزد ایرانیان باستان موجود نیست و عناصری که در خوان نوروزی بکار میرفته است با «سین» یا «شین» آغاز نمیشده است.[۶۳] در روزگار ساسانیان قابهای زیبای منقوش و گرانبهایی از جنس کائولین از چین به ایران آورده میشد که بعدها به نام کشوری که از آن آمده بود، نامگذاری شد و به نام «چینی» و به گویشی دیگر بصورت «سینی» در ایران رواج یافت. «چین» یا «سین» از واژهٔ ts’in آمده است که در اصل نام سلسلهٔ پادشاهی چین است. حرف ts میتواند در گویشها و زبانهای مختلف هم س/s و هم چ/č تلفظ شود. چنانچه خود نام چین به دو صورت sin و china در زبانهای اروپایی آمده است. در ایران برای تمایز بین ظرفهای مختلفی که از چین آورده میشد، آنکه از فلز ساخته میشد بنام «سینی» و آنکه از کائولین ساخته میشد، بنام «چینی» رواج یافت. به نظر میرسد که در آیینهای نوروزی برای چیدن خوان نوروزی از همین ظرفهای منقش بسیار نفیس که از چین آورده شده بود بهره میگرفتند و آنها را به عدد هفت امشاسپند بر سر خوانهای نوروزی میگذاشتند و از این رو خوان نوروزی به نام «هفت سینی» و یا «هفت قاب» نام گرفته است و بعدها با حذف یاء نسبت بصورت هفت سین درآمده است و امروزه هنوز هم در برخی از روستاها بصورت هفت سینی تلفظ میشود.[۶۴] بنا بر این فرضیه سخن آنانی که میگویند در روزگار باستان در خوان نوروزی هفت «شین» مثل شربت، شیرینی، شمع، شراب و غیره مینهادند اساس و پایه درستی ندارد. البته شمع و شراب و شیرینی هم جزئی از خوان نوروزی بوده است.[۶۵] انتخاب عدد هفت به علت تقدس این عدد میباشد که نظیرش در هفت امشاسپندان، هفت کواکب، هفت طبقهٔ زمین و آسمان، هفت ملکِ مقرب، هفت یشت و غیره موجود است و همه نمایندهٔ عظمت و تقدس عدد هفت در بین ایرانیان باستان است.[۶۶]
سبزه نودمیده: از هفت نوع حبوبات محلی در هفت قالب سفالی یا برنجی سبزه سبز میکردند و خوب روییدن هر یک از آنان را به فال نیک گرفته، عقیده داشتند که هر نوع دانهای که در این میان خوب سبز شود نشاندهندهٔ این است که هوا و زمین و فرشتگان نظر مساعد نسبت بدان دانه دارند. از سوی دیگر چون رنگ سبز نزد ایرانیان رنگ مقدس دینی و ملی شمرده میشد از این روی وجود سبزه را در خوان نوروزی حتمی و آن به فال نیک میگرفتند.[۶۷]
آتشدان: در میان خوان نهاده میشد و دانههای مقدس اسپند و چوبهای خشک خوشبو در کنار آن جای داشت.[۶۸]
ماهروی و برسم: از چیزهای مهمی که در خوان نوروزی جای داشت، ماهروی بود که همان برسمدان است و به مناسبت آنکه تیغهٔ نگهدارندهٔ برسم به شکل هلال ماه است آن را ماهروی مینامیدند. شاخههایی کوتاه از انار یا بید یا انجیر یا زیتون را به درازای سه بند میبریدند و آنها را بر سر خوان در ماهروی جای میدادند. در دوران ساسانیان برای اینکه خوان شاهان شکوه بیشتری داشته باشد این ترکهها را از زر میساختند و بر سفره مینهادند و بر آنها «زرین تره» نام نهاده بودند.[۶۹]
کتاب مقدس: در دوران ساسانیان زرتشتیان کتاب اوستا را بر خوان میگذاشتند و پیش از فرارسیدن سال بخشی از آن را که معمولاً فروردین یشت است، خوانده میشد.[۷۰]
کوزهٔ آب: کوزهٔ آب توسط دختران نورسیده پر میشد و بر سرخوان نهاده میشد. امروزه جای کوزه را تنگهای کوچکی گرفته است که بر سر آنها عدس یا گندم یا جو سبز میکنند و آنها را با روبان میآرایند.[۷۱]
نان: در دوران ساسانی گرده نانهایی به اندازهٔ کف دست یا اندکی کوچکتر میپختند و آنها را که درون نامیده میشدند بر سر خوان نوروزی [یادداشت ۴] میگذاشتند.[۷۲]
شمعدان: در دو سوی آتشدان شمعدان یا چراغ مینهادند و آنها را میافروختند. نور و روشنایی در مراسم مذهبی ایرانیان از اصلهای مهم بود زیرا که عقیده داشتند دنیای روشنایی قلمرو اهورامزدا است و هر جا که نور و آتش باشد، اهریمن را بدانجا راه نیست.
شیر: شیر در رسمهای مذهبی تقدیس میشد و گاه آن را با فشردهٔ گیاه هوم میآمیختند و بکار میبردند.[۷۳]
تخم مرغ: انواع سفید و رنگین تخم مرغ زینتبخش خوان نوروزی بود. زیرا تخم نمادی است از نطفه و نژاد و در روز جشن تولد آدمیان که تخمه و نطفه پدیدار میگردد، تخم مرغ تمثیلی است از نطفهٔ باروری که به زودی باید جان گیرد و زندگی یابد.
آیینه، سمنو، سنجد، انار، سیب، ماهی، سکههای زرین و سیمین، گلِ بیدمشک، نارنج، دانههای اسپند، شیرینی و نقل عناصر دیگری بودند که بر سر خوانهای نوروزی گذاشته میشد.
مراسم سال نو
جشن و مراسم آبپاشی
از جمله مراسم بسیار مشهور و سنتی معتبری که در نوروز انجام میشد، رسوم آبریزگان یا شست و شو و غسل و آب پاشیدن به یکدیگر بوده است. ابوریحان بیرونی میگوید مردمان هنگام سپیدهدم این روز، خود را میشستند و در آب کاریزها و آبگیرها، غوطهور میشدند. در این روز مردمان به یکدیگر آب میپاشیدند، به همان دلیلی که خود را میشستند و سبب آن همان اغتسال است.[۷۵]
به نظر میرسد جشن آبریزگان اصلی همان تیرگان باشد و در نوروز عبارت بودهاست از غسل و شست و شو و آماده شدن از لحاظ سنن دینی جهت حلول سال نو.[۷۶]
هدایای نوروزی
در نوروز و مهرگان رسم بود که نمایندگان و بزرگان و فرمانروایان ایالات و اشراف و عامهٔ مردم هر یک به توانایی و استطاعت، هدایایی را به دربار اهدا میکردند.[۷۷]
در نوروز مردم به یکدیگر شیرینی هدیه میدادند و این رسم در دوران ساسانی همگانی بودهاست. در نوروز بزرگ، پیش از لب به سخن گشودن، شکر میخورند و بر خود روغن میمالند تا از انواع بلایا در طول سال، در امان باشند.[۷۸]
کوسه برنشین
مراسم کوسه برنشین یا بهار جشن یکی دیگر از مراسم نوروزی بود. ابوریحان بیرونی شرح این رسم را آوردهاست که در اولین روز بهار مرد کوسه (یعنی شخصی که او را در چانه و زنخ زیاده بر چند موی نباشد) را بر خر مینشاندند که به دستی کلاغ داشت و به دستی بادزن که خود را مرتب باد میزد اشعاری میخواند که حاکی از وداع با زمستان و سرما بود و از مردم چیزی به سکه و دینار میگرفت. آنچه از مردم میستاند، از بامداد تا نیمروز به جهت خزانه و شاه بود و آنچه از نیمروز تا عصر اخذ میکرد، تعلق به خودش داشت. آنگاه اگر از عصر وی را میدیدند، مورد آزار و شتم قرار میدادند.[۷۹] این رسم در روزگار ساسانی و دورهٔ اسلامی، توسط غلامان سیاه اجرا میشده که ملبس به لباسهای رنگارنگ شده و با آرایش ویژه و لهجهٔ شکسته و خاصی که داشتند، دف و دایره میزدند و ترانههای نوروزی میخواندند.[۸۰]
بهرام فرهوشی در مورد رسم کوسه برنشین نوشته است که نوعی رسم کارناوالی است و آن چنانست که مردی قسمت قدامی و خلفی خری یا اسبی را که از پارچه کاغذ ساخته شده است بر پیش و پس خویش میبندد و خود را به شکل موجودی افسانهای درمیآورد که قسمت بالای آن چهرهٔ انسان و قسمت پائین آن بشکل خر یا اسب است و دف زنان میرقصد و خر را میرقصاند. این شکل کارناوالی که نمایندهٔ حلول ارواح است در بسیاری از سرزمینهای اسلاوی امروزی هم دیده میشود و ریشهٔ عمیق هند و اروپایی دارد.[۸۱]
حاجی فیروز
«سیاوش» در زبان اوستایی به معنای «مردِ سیاه» است و به نوعی زندگی در زیرِ زمین ارتباط دارد.[۸۲]مهرداد بهار در مورد ریشهٔ حاجی فیروز نوشته است، حاجی فیروز بازماندهٔ آیین بازگشت ایزد شهید شونده یا سیاوش است. چهرهٔ سیاه او نماد بازگشت او از جهان مردگان است و لباس سرخ او نیز نماد خون سرخ سیاوش و حیات مجدد ایزد شهید شونده، و شادی او شادیِ زایش دوبارهٔ آنهاست که رویش و برکت با خود میآوردند.[۸۳]
بنا بر فرضیهٔ دیگر حاجی فیروز امروزی که مقارن نوروز و سال نو در کوی و برزن مردم را به طرب درمیآورند، از بقایای رسم کهن کوسه برنشین است. با این تفاوت که امروزه چون غلام و سیاهانی نیستند که چنین کنند، دیگران خود را سیاه کرده و به مانند آنان آراسته و تقلیدشان میکنند.[۸۴]
میر نوروزی
در ایران رسم بود در ایام عید نوروز محض تفریح عمومی و مضحکه فردی عامی و از میان مردم را به عنوان پادشاه یا امیر یا حاکمی موقتی به نام میر نوروزی انتخاب میکردند و برای یک یا چند روز زمام امور شهری را به عهدهاش میسپردند پس از انقضای ایام جشن سلطنت او نیز به پایان میرسیدهاست. واضح است که جز تفریح و خنده و بازی هیچ منظور دیگری در بین نبوده است و احکامی که میرنوروزی صادر میکرده پس از نوروز به حال اول بازگردانده میشدهاست.[۸۵]
سیزده فروردین
رسم بیرون رفتن از خانه در روز سیزدهم فروردین ماه و آن روز را به شادی و خرمی و خوشی گذراندن آخرین قسمت از مجموعهٔ رسمهای جشن بهاری است که با شب سوری و آتشافروزی آغاز میشود و پس از برگزاری مراسم سال نو، در روز سیزده فروردین پایان مییابد. در متون کهن فارسی ذکری از بیرون شدن از خانهها و به صحرا رفتن در روز سیزده فروردین نشده است، با وجود این بطور سنتی در میان اقوام ایرانی این رسم باقی مانده است و احتمالاً قدمت آن به پایهٔ نوروز میرسد. یکی از توجیههایی که برای مراسم سیزده فروردین میشود اینست که در ایران باستان روز سیزدهم ماه متعلق به ایزد تیر (تیشتر) بوده که ایزد باران است. این ایزد همواره به صورت اسبی، با دیو خشکی و خشکسالی که دیو اپوش نام دارد، در جنگ و کشمکش است و اگر شکست یابد خشکسالی میشود و اگر پیروز شود، سرچشمهٔ آبها روان میگردند و سرزمینها از سال خوب و خوش بهرهمند میشوند. برای اینکه ایزد باران پیروز شود، لازم بود که همهٔ مردمان در نماز از او نام برند و او را بستایند و از او طلب باران کنند. از آنچه گذشت چنین برمیآید که ایرانیان در روزگار قبل از گسترش دین زرتشت در نخستین روزهای سال و در روزی که متعلق به ایزد باران بود یعنی سیزده فروردین ماه به دشت و صحرا و کنار چشمه و جویبار میرفتند و در نیمروز گوسفند بریان میکردند و این نثاری بود برای فرشتهٔ باران تا کشتهای نو دمیده را از باران سیراب کند. به عبارت دیگر روز سیزدهم فروردین نوروز، روز رسمی همهٔ مردم برای طلب باران برای همهٔ سرزمینهای ایران بوده است. افکندن سبزههای تازهدمیدهٔ نوروزی به آب روان جویبارها نیز تمثیلی است از دادن فدیه به ایزد آب آناهیتا و ایزد باران «تیر».[۸۶] از رسوم دیگر روز سیزده، گره زدن سبزه برای باز شدن بخت دوشیزگان است و این رسمی است از روزگارانی که آیینهای مذهبی و جادویی به هم آمیخته بود و هر کس آرزوی خود را به نوعی عملاً برای خود برآورده میکرد و میپنداشت که بدین طریق در تحقق آن تسریع خواهد شد و گره زدن دو شاخهٔ سبزه تمثیلی است از پیوند یک مرد و زن که میبایستی به هم بپیوندند تا تسلسل تولد برقرار گردد و آرزوی گرهزننده که طالب همسر است، برآورده شود.[۸۷]
نظریهای در مورد نحسی سیزده
طبق اساطیر نجومی ایران عمر جهان دوازده هزار سال است و در پایان دوازده هزار سال، آسمان و زمین درهم خواهد شد. جشنهای دوازده روزه نوروز نیز در ارتباط با دورهٔ دوازده هزار سالهٔ جهان و همچنین دوازده ماه سال بود. پس در پایان دوازده روز، یک روز نیز به نشانهٔ خمسه و آشفتگی نهایی به این جشن اضافه شد. روز سیزده نوروز معرف آشوب است و چون هرج و مرج و بینظمی نحس به شمار میآمد روز سیزده نوروز را نیز منحوس میشمردند.[۸۸]
– نوروز در دوران معاصر
نوروز به عنوان یک میراث فرهنگی در دوران معاصر همواره مورد توجه مردم قرار داشته و هر ساله برگزار میشود. البته برگزاری جشن نوروز به صورت آشکار در برخی از کشورها توسط برخی حکومتها برای مدت زمانی ممنوع بوده است. حکومت شوروی برگزاری جشن نوروز را در برخی از کشورهای آسیای میانه مانند ترکمنستان، قرقیزستان و تاجیکستان ممنوع کرده بود و این ممنوعیت تا زمان میخائیل گورباچف ادامه داشت. با این وجود، مردم این مناطق نوروز را بهگونهٔ پنهانی و یا در روستاها جشن میگرفتهاند. همچنین برخی از مردم این مناطق برای جلب موافقت مقامات محلی نام دیگری بر روی نوروز میگذاشتند؛ بهطور مثال در تاجیکستان، مردم با اتلاق جشن لاله یا جشن ۸ مارس سعی میکردند که آیینهای نوروز را بی مخالفت مقامات دولتی به جای آورند. همچنین در افغانستان، در دوران حکومت طالبان، برگزاری جشن نوروز ممنوع بود و این حکومت تنها تقویم هجری قمری را به رسمیت میشناخت.